يکشنبه 13 شهريور 1390 - 10:19
//= view_design::CreateFirstImage($Row["attachment"], 'org', '', 'col-lg-5 col-md-5 col-12 master_img', false) ?>
عملیات حفاظت و مرمت نقاشی طوماری خوان میرو در موزه جهان نما در حال پیگیری و انجام است. به گزارش روابط عمومی مجموعه فرهنگی تاریخی نیاوران فاطمه محسنی، مسئول واحد حفاظت و مرمت این مجموعه با اشاره به این که این نقاشی بر روی پارچه بوده و 10 متر طول و حدود نیم متر عرض دارد افزود: اثر در حال مرمت به دلیل اسیدی شدن پارچه تکیه گاه در برخی نقاط، آثار لک، دوده و چرکی و عوامل بیولوژیکی همچون قارچ وکپک دچار آسیب شده بود که جهت انجام عملیات حفاظت و مرمت به آزمایشگاه این واحد منتقل شد. وی با بیان این که پروژه حفاظت و مرمت بر روی این اثر شامل دو بخش است توضیح داد: بخش اول شامل مطالعات هنری، آزمایشگاهی، دستگاهی، ساختاری، میکروسکوپی و ماکروسکوپی لایه های تشکیل دهنده اعم از الیاف تکیه گاه و رنگها و بخش دوم شامل انجام عملیات حفاظت و مرمت است که در حال حاضر مطالعات و بخشی از عملیات حفاظت و مرمت بر روی این اثر انجام شده است. محسنی گفت: همچنین لحاظ برخی روشهای حفاظت پیشگیرانه جهت نگهداری و نمایش اثر از جمله موارد پیشبینی شده در این پروژه است. وی درباره این هنرمند گفت: خوان میرو نقاش، مجسمه ساز و سفالگر اسپانیایی در سال ۱۸۹۳ در بارسلون به دنیا آمد. وی نقاشى را از سال ۱۹۱۲ آغاز کرد. در اوایل تحت تاثیر «فوویسم» بود. در پاریس با پیکاسو آشنا شد و مورد حمایت و تشویق او قرار گرفت. از سال بعد همه زمستانها را در پاریس میگذراند و تابستانها به دهکده «مونترا» بازمى گشت. در اثر این رفت و آمدها میان دهکده پدرى و پاریس، با ماکس ژاکوب و «پى یر رودى» آشنا شد و به مجامع دادائیستها راه یافت. مسئول واحد حفاظت و مرمت مجموعه فرهنگی تاریخی نیاوران افزود: «میرو» در سال ۱۹۲۳ به جمع سوررئالیستها پیوست. در واقع آنها بودند که سرچشمههای خیال و رؤیا را بر «خوان» آشکار کردند. ملاقات با «آندره برتون» در سال ۱۹۲۴ نقطه عطفى در زندگى او شد. از سال ۱۹۴۴ به بعد نقاشى در ابعاد بزرگتر را شروع کرد و تبدیل به نقاش نام آشنایى شد که سفارشهای بسیار مهمى به او داده میشد. وی توضیح داد: «میرو» هنرمندى است که با حداقل عناصر حداکثر تأثیر را بر بیننده میگذارد. خوان میرو میگوید: «من در کارگاهم به باغبانى میمانم در باغچهاش؛ به اطراف خود مینگرم، در جایى جوانهای را باید بچینم و در جایى دیگر شاخهای بلند را باید قطع کنم. در برابر کارهایم، همیشه این احساس در من پیدا میشود که خودبه خود روییدهاند». «کارى که آغاز میکنم نتیجه ضربهای است که به من وارد شده است. این حالت ممکن است حتى در یک کافه برایم پیش بیاید. در این گونه لحظات بر روى اولین تکه کاغذى که به دست میآورم احساساتم را نقش میکنم. یک حادثه پیشبینی نشده ممکن است الهامبخش غیرمنتظرهترین چیزها براى من باشد.»