معرفی اثر "هیچ" از پرویز تناولی در موزه کتابخانه اختصاصی نیاوران

شنبه 9 فروردين 1399 - 20:36
عنوان اثر: هیچ هنرمند: پرویز تناولی (۱۳۱۶) برنز ابعاد: ۸۰*۱۱۶*۲۳۰ سانتی متر محل نمایش: موزه کتابخانه اختصاصی نیاوران

عنوان اثر: هیچ

هنرمند: پرویز تناولی (۱۳۱۶)

برنز

ابعاد: ۸۰*۱۱۶*۲۳۰ سانتی متر

محل نمایش: موزه کتابخانه اختصاصی نیاوران

 

درباره اثر:

پرویز تناولی که مجموعه آثار «هیچ» وی شهرت دارد تأکید می‌کند این اصطلاح در ذهن و آثار او مفهوم پوچ‌گرایی ندارد بلکه برای خود او ریشه در مفاهیم عرفانی و دینی دارد. «هیچ» تناولی که حاصل بیش از چهار دهه تجربه و اندیشه این هنرمند بزرگ است، معروف‌ترین و محبوب‌ترین سری مجسمه در میان ساخته‌های اوست. در این دهه‌ها «هیچ»های گوناگونی به وسیله وی ساخته شده که از سوی موزه‌های مهم یا مجموعه‌داران در ایران و جهان خریداری شده است.

 

تناولی از همان زمان آغاز کارهایش مورد تحسین قرار گرفت. از همان زمان او که کارش ریشه در ادبیات ایران و فرهنگ عامیانه داشت، توانست برای هنر خود زبان ویژه ای بیابد. زبانی که به تدریج پخته تر و غنی تر شد و در طول دهه ها به عنوان بخشی از فرهنگ غنی ایرانی در جهان هنر شناخته شد.

 

"هیچ" های تناولی، همچون دیگر مجسمه‌های او، افکارش را بی‌نیاز از کلام تأویل می‌کنند. با اینکه هیچ است، همه چیز است و میل جوشان هنرمند را به زندگی را نشان می‌دهد. مجسمه "هیچ" در عین هیچ بودن، دریایی از معنی و تصویر است. جمیع اضداد است، پارادوکسی کامل. حتی در وجهی دیگر، نوعی هنر مفهومی از آن زاده می‌شود.

 

 "هیچ" ها یکی از مهمترین دوره‌های کاری او را تشکیل می‌دهند. در جوانی و تنها مدتی پس از اینکه همراه عده ای از همدوره‌های خود مکتب سقاخانه را راه می‌اندازد، پس از بازگشت از سفر آمریکا، ساخت "هیچ" را آغاز می‌کند. انتخاب کلمه "هیچ"، بی‌ارتباط به دستاوردهای زبانی و کلامی "سقاخانه" نیست، با این حال در کنه وجودیش اندیشه ای نهفته است که آن را از هر معناپردازی و مفهوم‌محوری منفک می‌سازد.

 

تناولی احتمالاً در واکنشی آگاهانه به استفاده انبوه از خطوط خوشنویسانه و زیبایی‌شناسی بصری خط در سطح، که زمانی توسط هنرمندان منسوب به جریان سقاخانه و بعدتر نقاشی-خط دنبال می‌شود، به جنبه شکلی کلمه روی آورده و خط را در ساختار واژه حجم‌یافته هیچ، به فرمی مشخص می رساند. ابتدا با نوشتن هیچ در نقاشی و سپس در مجسمه‌ها با جنس‌های مختلف و سپس در قالب احجام ترکیبی.

 

 "هیچ" های تناولی در جهتی مغایر با هر نوع معناسازی و خط‌‌گرایی، به سمت فیگوراتیو شدن سیر می‌کنند و تنها با سه حرف فارسی به پیچ و تاب درمی آیند. «ﻫ» دو چشم، واقعاً دو چشم مجسمه می شود و «ی» و «چ» پیکر موزون و پر اطوار آن را کامل می‌کنند. چنین به نظر می رسد تناولی در هنر ایران، نخستین کسی باشد که فارغ از ویژگی‌های زیباشناسانه و نوشتاری خوشنویسی، به سراغ حجم‌پردازی و شکل‌گرایی خط رفته باشد.

 

"هیچ" در نگاه تناولی، پیکری خوش تراش است که با فاصله گرفتن هر چه بیشتر از واژه، خود را به فیگور شدن و رفتاری اندام‌وار نزدیک می‌کند. متن غالب هنر در این طیف از آثار او، با گذار از خط پر انحنای فارسی به متن پر کرشمه دیگری از جنس حجم می‌رسد تا در کمال مطلق و زبانی تغزلی، فرم را از اسارت واژه برهاند. واژه‌ای که هیچ است و در هیچ تکرار می‌شود. نوعی بازی آگاهانه فرم با مضمونی که تنها سیما و پوسته بیرونی آن هیچ است.

 

او می گوید: "الان «هیچ» های من چیزی جز «هیچ» نیست. یک اثر که شاید حتی از معنای آن کلمه خالی شده باشد چون بسیار پاپ شده است. هر چیزی که پاپ می شود دیگر کمتر باید سراغ معنایی برایش رفت. دنبال چیزی درونش نگردید. به نظرم بیشتر باید به فرمش نگاه کنید که با خط نستعلیق پیچ و تاب می خورد و این زیبایی نیاز به تأویل ندارد. اگر خودش بتواند خودش را ابراز کند کافی است. من از شخصیت بصری «هیچ» خوشم می آید اما اگر اصرار دارید باید بگویم بالاخره «هیچ» در تاریخ تصوف ما داستانی عمیق دارد. نیستی که تمام هستی از او شنیده می شود. انگار که هر چه هست در عالم نیست/ پندار که هر چه نیست در عالم هست."

 

مجسمه‌های هیچ تناولی در آغاز به دنبال اندیشه‌ای عرفانی و شاعرانه آفریده شدند و به تدریج با جنس ها و شکل های گوناگون دوباره و دوباره جان یافتند. برخی از «هیچ»‌ها در قفس افتادند و سری «هیچ در قفس ها» را به وجود آوردند. برخی با صندلی ها گره خوردند و برخی آزاد تر و مدرن تر شدند. هیچ های برنزی کوچک و بزرگ، هیچ های رنگی از جنس فایبر گلاس و...

 

وی درباره اجرای ایده هیچ هایش می گوید: "در یک دوره هایی از کارم فقط «هیچ» می ساختم و کار دیگری انجام نمی دادم. آغاز ساخت «هیچ» همراه با یک نگاه اعتراضی بود, زیرا محیط آن روزگار به دلم نمی نشست، گالری ها متاع دسته دوم غرب را عرضه می کردند و کار هنرمندانی را به نمایش می گذاشتند که مفتخر به نمایش هنر غربی بودند، آن هم بعد از پنجاه سال. در همان سال ها یک عده نیز خطاط بودند و غافل از حضور خوشنویسی و تاریخ آن در خانه های تک تک ما ایرانیان، آن را روی بوم های بزرگ آورده بودند و ادعا می کردند که نقاشی است. تمام این مسائل برای من جمع شده بود و باعث شد تا در آن سال ها به یک اعتراض روشنفکرانه برسم. در نهایت فکر کردم که یک کلمه را انتخاب کنم و زیبایی آن را نشان دهم. به نوعی می خواستم در مقابل آن خطوط، بُعد ایجاد کنم و یک کار سه بعدی ارائه کنم تا این مجسمه جایگزین آثار آن روزگار شود. تازه از ایتالیا برگشته بودم. ناراضی بودم و احساس می کردم فرهنگ آنجا را با خودم آورده ام در حالی که نمی خواستم یک ایتالیایی درجه دو باشم که به کشور خود بازگشته است. فرهنگ غنی ایران در شعر نهفته بود، اما شعر بُعد نداشت و من علاقمند بودم که مجسمه سازی را در این فرهنگ جایگزین کنم. لذا عوامل مختلفی باعث انتخاب کلمه «هیچ» در آن سال ها شد و همه آنها عاملی شد تا این واژه به زندگی من راه پیدا کند."

 

پژوهش و گردآوری: پروانه اسکاش

شناسه خبری: 2503
تاریخ انتشار: 1399/1/920:36
هشتگ ها:

آخرین مطالب