موزه و آموزش

چهارشنبه 2 اسفند 1396 - 10:59
چگونه می توانیم اشیاء موزه ای را برای بازدیدکنندگان توجیه کنیم و توجه آنان را آن طور که می خواهند جلب نماییم؟ به طور یقین باید هدف درازمدت ما این باشد که به عنوان رابطی بین مردم و اشیاء، بتدریج حضوری غیرفعال داشته باشیم تا این که بازدیدکنندگانی که به موزه وارد می شوند عادت نمایند با درکی از روی علاقه به اشیاء نگاه کنند.

چگونه می توانیم اشیاء موزه ای را برای بازدیدکنندگان توجیه کنیم و توجه آنان را آن طور که می خواهند جلب نماییم؟ به طور یقین باید هدف درازمدت ما این باشد که به عنوان رابطی بین مردم و اشیاء، بتدریج حضوری غیرفعال داشته باشیم تا این که بازدیدکنندگانی که به موزه وارد می شوند عادت نمایند با درکی از روی علاقه به اشیاء نگاه کنند.

 

چگونه می توانیم آگاهی لازم در اختیار بیننده قرار دهیم، با خوشرویی راهنمایی کنیم و تأکیدی بر شیء موزه ای خاص ننماییم؟ البته تحقق چنین اموری بیشتر بستگی به شرایط و انواع کمک هایی دارد که موزه ها می توانند به بازدیدکنندگان ارائه دهند.

 

ارائه هماهنگ و روشن اشیاء، نخستین پایه است و راهنمایان موزه باید نفوذ خویش را جهت نمایش منطقی، ساده و خوشآیند اشیاء به کار گیرند. با وجود این چنانچه یک فرد عادی علاقه واقعی به موزه پیدا کند به بیش از آنچه اشاره شد، نیاز دارد. به عنوان نمونه او به چیزهایی بیش از یک آگاهی ساده در شناخت قدمت و دوره شی­ء، نیازمند است که می تواند شامل تهیه یادداشتی فنی در زمینه ساختار و نگهداری شی­ء همراه با نقشه یا طرحی که نمایانگر مکانی است که شیء مورد استفاده قرار می گرفته یا پیدا شده است و همچنین آیین و سنن و روش زندگی سازندگان آن باشد. اگر چنین آگاهی اضافی با صلاحدید، مهارت و سلیقه تهیه گردد، به هیچ وجه از اهمیت شیء کاسته نخواهد شد و افزون بر آن بسیاری از بازدیدکنندگان با چنان اطلاعاتی تشویق خواهند شد.

 

اما، برای آن که – با وجود ارائه مناسب اشیاء – بازدید کنندگان بی هدف و سرگردان نباشند حضور راهنما ضروری است.

 

حضور راهنما، همراه با کلمات است، اما کلمات به همان گونه که می توانند اثری را گویا و روشن سازند، گاهی آن را مبهم می کنند.

 

بازدید با راهنما می تواند برانگیزنده باشد؛ اما در عین حال می تواند از راکدترین تجربیات نیز به حساب آید و همواره خطر آشکار وجود تفاوت دیدگاه های انسان ها را دربردارد. انسان ها در آنچه می دانند و آنچه می خواهند بدانند، در درک کلمات و در شیوه اندیشیدن تفاوت بسیار دارند. برآوردن نیازهای فرد فرد یک گروه غیر ممکن است و کسی که آگاهی کمتر دارد در ارتباط و درک اشیاء به وسیله کلمات، مشکلات زیادی خواهد داشت. با اینحال در پاره ای موارد یک توضیح مقدماتی می تواند به همه مطالب مورد نیاز یک گروه بازدیدکننده بزرگسال پاسخ گو  باشد و اگر خطوط  مورد علاقه و نیاز آن ها در آن گنجانده شده باشد، پس از پایان توضیحات، متفرق می شوند؛ و هر کدام مطلب مورد علاقه خویش را پی می گیرند و سئوالات مورد نظر خود را از راهنما می پرسند. در هر حال این امر دارای اهمیت  است چرا که بحث مورد نظر یک طرفه برگزار نمی شود.

 

آموزگار موفق موزه همانند دیگر آموزگاران موفق در هر جای دیگر باید درک کند که برانگیختن پرسشی در ذهن بازدیدکننده، به مراتب با ارزش تر از پاسخ دادن به آن است. بحث و گفتگو در زمینه اشیاء برای بازدیدکننده خردسال بسیار مفیدتر از شنیدن توضیحات درباره آن شیء است.

 

کودکان به آسانی به سخنرانی جلب نمی شوند؛ هر چند که خوب برگزار گردد.

 

سیستم آموزشی زمان حاضر، در بسیاری از کشورها بر اهمیت روش های فعال آموزشی آگاه است و پسران و دختران امروزی به پی گیری مسائل مورد علاقه شان به شیوه خود خو گرفته اند؛ و هم چنین به انجام کار از یک سو به این دلیل که می خواهند کاری انجام دهند و از سوی دیگر به سبب آنکه در کاری که به انجامش پرداخته اند احساس ها و هدف هایی را می بینند عادت کرده اند.

 

البته عده ای از کودکان از طریق آموزش شفاهی قادرند چیزهایی را بیاموزند. اما این عده در اقلیت هستند و مشکلات زیادی برای آموزگارانشان به وجود نمی آورند و می توانند به خوبی از موزه ها استفاده کنند. ولی جلب کودک "معمولی" (درحقیقت هیچ کودکی  "معمولی" نیست) و کمک به او در استفاده از منابع موزه و پیگیری  مطالعاتش به خاطر اهدافی که خود تشخیص می دهد کار چندان آسانی نیست.

 

صرف بازدید از شیء و فراگیری مطالبی درباره آن به خودی خود کافی نیست و کوشش های دیگری همچون راه هایی برای تشویق بازدیدکننده به مشارکت در کار و تجربه اندوزی با لمس شیء –به همان اندازه که با دیدن و شنیدن صورت می گیرد– مورد نیاز است. بعضی از مواد موزه ای می توانند بدون آن که آسیبی به آن ها وارد شود در اختیار بازدیدکنندگان قرار گیرند. اگر این امر با نظارت دست اندرکاران مجاز تشخیص داده شود، درک و ارزیابی آغاز به رشد می کند و بازدید به صورت واقعی انجام می پذیرد.

 

اگر مواد اصلی موزه ای نتوانند از نظر حفاظت شیء در دسترس بازدیدکننده قرار داده شوند، اغلب، اشیاء بدل و ذخیره مورد استفاده قرار می گیرند و بسیاری از موزه ها بخشی از مجموعه های ذخیره خود را بدین منظور اختصاص می دهند.

 

بعضی از موزه ها اجازه می دهند پاره ای از اشیاء فعالانه مورد استفاده قرار گیرند؛ برای نمونه، پسران و دختران به لباس ها و زره موجود در موزه ملبس می شوند، وسایل ابتدایی را مورد استفاده قرار می دهند و آلات موسیقی را که به خودی خود مفهومی ندارند، می نوازند. در این رابطه استفاده از وسایل بدلی را نباید کم اهمیت شمرد، مشروط بر این که آن وسایل به گونه ای ساخته شوند که به راحتی بتوان تشخیص داد کدام شیء اصلی و کدام بدلی است.

 

اغلب یک شیء با ارزش که به نمایش گذاشته شده از نظر بیننده نامفهوم و غیر قابل درک است. چنانچه بدل آن شیء که ارزش کمتری دارد بتواند مورد استفاده مستمر بازدیدکننده واقع شود، آن شی جانی تازه خواهد گرفت و دارای مفهوم می شود.

 

برای نمونه، اگر دختری که از مبلمان مربوط به سده هجدهم بازدید می کند به لباس بدلی مربوط به آن دوره که کاملاً منطبق با اصل تهیه شده، ملبس شود مفاهیم را از زندگی مشابه دویست سال پیش عمیق تر از آنچه می تواند تنها با دیدن یا حتی با در اختیار داشتن آن درک کند، احساس می نماید. از سوی دیگر همکلاسان او مشاهده خواهند کرد که وی با لباس بلند به گونه ای متفاوت با گذشته گام بر می دارد و نیز ژست، قیافه و هم چنین فرق سرش تغییر کرده است. با راه رفتن او آن ها گذشته را زنده تر احساس خواهند کرد؛ حتی اگر لباسی که وی پوشیده دیروز دوخته شده باشد.

 

این بدل سازی مواد به طور فراینده به همان روش صحنه آرایی که مورد استفاده هنرمندان قرار می گیرد، به کار گرفته  می شود. موزه ها می توانند در توجیه اشیاء نمایشی خود از "فضاسازی" و "صحنه آرایی" هر چه بیشتر  بهره مند گردند. مواد دو بعدی نیز مفید هستند. اگر چه نمونه های چاپی، مدل ها، جدول های اطلاعاتی، طرح ها و عکس ها نمی توانند جایگزین اشیاء واقعی گردند، اما چنانچه کامل و دقیق مورد استفاده قرار گیرند خواهند توانست ارزش آموزشی بسیاری را دارا باشند.

 

مدل ها و نمونه های چاپی که برای استفاده در خارج  از موزه به کار گرفته می شوند، قادرند برانگیزنده علاقه و به وجود آورنده تمایل به دیدن خود شیء باشند. جدول های اطلاعاتی و طرح ها، بیانگر یک سری از حقایق هستند که در صورت عدم وجود این جدول ها و طرح ها، آن حقایق نامفهوم به نظر می رسند. نمونه های چاپ رنگی و عکس ها اطلاعات مربوطه را به طور فوق العاده جان می بخشند و نظر را جلب می نمایند. توجه زیاد به حفاظت و بی عیب بودن مواد اصلی نباید سبب شود که کارکنان موزه اهمیت بدل های خوب تهیه شده را نادیده انگارند. بدین ترتیب استفاده از چنان بدل هایی نه تنها سبب از دست دادن چیزی نخواهد شد، بلکه فراگیری زیادی هم در پی خواهد داشت.

 

در این میان، بین "به اطراف نگاه کردن" و "نگاه جستجوگرایانه" در موزه دنیایی تفاوت وجود دارد. در بدو ورود به موزه نخستین امر نگاهی خیره و وهم انگیز است و دومین مرحله اشتیاق، هوشیاری و پویایی دقیق است که پس از جلب توجه به اشیائی ویژه و گفتگو، اطلاعاتی در زمینه آن ها به وجود می آید.

 

به هر حال، در صورتی که برنامه موزه بتواند سبب تشویق  فقط تعدادی انگشت شمار از کودکان بشود، ولی اکثریت آن ها را به خود جلب ننماید، لازم است موزه برنامه های ویژه، ملموس و معین دیگری را به کار گیرد. "مواردی برای انجام کار"  به عنوان راه حل منطقی پیگیری می شوند. این عقیده که ما می توانیم برای فراگیری هر چیز تنها به روش نگاه کردن در مدت طولانی، بسنده کنیم در شرف مردود تلقی شدن می باشد. افزون بر این باید بر این نکته تأکید کرد که دیدن و عمل کردن، فعالیت هایی مکمل یکدیگر هستند.

 

اما چه کاری باید انجام گیرد؟ بی تردید باید گفت انجام فعالیتی در خانه می تواند برای یک نفر جالب و برای دیگری خسته کننده باشد، اما غیر ممکن است آنچه برای یک آموزگار موزه جالب و دارای مفهوم است برای دیگر آموزگاران خوشآیند نباشد. برای کودکان، در بعضی از حالات ممکن است بهترین کار تنها تهیه لیستی از پرسش ها جهت پاسخ و در بعضی حالات دیگر کاغذ نقشه، مداد و مداد رنگی مطرح باشد. گاهی ممکن است در موزه  بر وسایل آموزشی تأکید شود (در استفاده از وسایل آموزشی فعالیت روحی کودک مهم است)، اما منطبق بر مواد موزه ای باشد که با تهیه آلبومی متشکل از داستان اشیاء موزه مورد بازدید و بهره مندی قرار گرفته اند.

 

می توان مواد بسیار متنوعی را مورد استفاده قرار داد تا کودکان  بتوانند سری عکس های دلپسندی از قطعات پارچه، کاغذ رنگی و الگو، کارت، چرم، چوب، پر، دکمه، لوله پاک کن و مانند آن تهیه کنند. بدین ترتیب گاهی آن ها حس می کنند که در خانه هستند و در مدتی که الهام گیری شان هنوز تازه است می توانند با روشی کاملاً منظم در مورد اشیاء کار کنند. در چنین شرایطی معمولاً کودکان از هر بازدید ننده ای مجذوب تر به بازدید خود می پردازند.

 

چنین فعالیت هایی بازدیدکننده را به سوی شیء نمایشی و معطوف کردن کانون توجهش به آن سوق می دهند و او را آن چنان آهسته به حرکت وا می دارند که کمتر با حالتی هیجان زده از یک شیء به شیء دیگر بپردازد. پرسش هایی را بر می انگیزند و گفتگوهایی را در زمینه اشیاء نمایشی، مفاهیم و کاربردشان سبب می گردند. هم چنین چیزهایی را برای وی تهیه می کنند که با خود  به خانه ببرد تا به خویشان و دوستان نشان دهد. بدین ترتیب خاطره ای از آنچه دیده و بهره مند گردیده برایش باقی می ماند. افزون بر این، چنین فعالیت هایی نشاط آورتر هستند. بر این اساس اگر موزه ها مجبور باشند برای جلب نظر و خوش آیند اکثریت افراد که فاقد تحصیلات دانشگاهی هستند اقدام نمایند، به طور یقین باید فرصت نشاط انگیزی را فراهم آورند. دو نکته عمده را باید در برنامه ریزی فعالیت های آموزشی همواره به خاطر داشت: نخست، چنین فعالیت هایی به خودی خود قابل گسترش است و در نتیجه وسیله ای جهت افزایش قدرت درک و ارزیابی دقیق تر مواد موزه ای در کودک خواهند بود؛ این فعالیت ها جایگزین آموزگار نخواهند بود، بلکه هدف آنها ترغیب و ایجاد آمادگی فکری و احساسی می باشد تا در آن کودک یارای پاسخگویی به آنچه را که آموزگار به او نشان می دهد، داشته باشد.

 

در اینجا باید اشاره کرد، اگر فعالیت های یاد شده منجر به پدید آمدن لحظات مهمی نگردد که کودک مشتاق و پرسشگر همپایه فردی بزرگسال و علاقمند و با دانش به شیء پر ارزش چشم ندوزد، مسلماً آن فعالیت ها جز تلف شدن وقت نتیجه ای در بر نخواهد داشت. بدان ترتیب خواهد بود که جرقه زده می شود، احساسات ملموس می گردند و تفکر آغاز می شود.

 

دوم، آن که هرچه فعالیت ها از حالت "پرسشگری" فراتر روند، ارزش آموزشی چنان فعالیت ها و تجهیزاتی بیشتر نمایان خواهد شد. زمینه موزه ای در ابتدا یک زمینه دیداری می باشد و بدیهی است که بیشتر تکنیک های مناسب بیان و توجیه مربوط به آن نیز دیداری خواهد بود. اگر چه حقایق سهم مهمی در کار موزه ها بر عهده دارند ولی این مؤسسات در شمار منابع مرجع اساسی نمی باشند.

 

بازدیدکننده ای که با موفقیت بخشی از پرسش ها را پاسخ داده است، ممکن است او به هنگام خروج از موزه غنی تر از لحظه ورودش نگردد، اما ایجاد آمیزه ای از گسترش تخیلات و حس ارزشیابی می تواند تا اندازه ای توجهش را به حقایق جلب کند.

 

در بعضی از موزه ها، معمولاً با نفوذ موزه دار یا آموزگاری که به اهمیت آموزش احساسی آگاه است، به بازدیدکنند گان برای شرکت در فعالیت های هنر خلاقه فرصت هایی داده می شود. نشست هایی رسمی و غیر رسمی در شاخه های گوناگون هنر و صنعت برای افراد در همه سنین  برپا می گردد. امکان دارد آنچه نتیجه این اقدام است هیچ گونه ارتباط آشکاری با مواد موزه ای نداشته باشد، اما وسیله ای برتر در گسترش  تفکر و احساس به شمار می آید و در دراز مدت، سبب بهبود درک ارزش های آن هایی که در چنان نشست هایی شرکت جسته اند می گردد.

 

با این حال افرادی که این نشست ها را اداره می کنند نباید از اهمیت مواد موزه ای غافل باشند. برای نمونه می توان از گروه های هنری و صنایع دستی که تنها در کار آموزش هنری در موزه شرکت می جویند و به ندرت آثاری از آن ها جزو اشیاء نمایشی موزه قرار می گیرد نام برد. این گروه ها را نمی توان  واقعاً جزو کار آموزش موزه ای به حساب آورد. گروه های یاد شده، همانطور که از پیش هم متداول بوده مستأجرین ساختمانی هستند که برای هدف های گوناگون  مورد استفاده قرار گرفته است.

 

در بعضی از کشورها موزه ها به طور فزاینده به عنوان مراکز گردهمایی فرهنگی به کار  گرفته شده اند و چنان مراکزی وظیفه ای به مراتب گسترده تر از موزه هایی که تنها به نمایش مجموعه هایشان می پردازند بر عهده دارند. در آن موزه ها جلسات سخنرانی های مردم پسند برای بزرگسالان، کنسرت و رسیتال (در ارتباط با ابزارآلات موسیقی به نمایش گذاشته شده) و هم چنین گردهمایی انجمن های گوناگون برپا می گردند.

 

استفاده ای چنین از موزه ها نه تنها سبب وارد آمدن آسیبی به مجموعه ها نمی گردد، بلکه بر عکس، از این طریق همگان تشویق می گردند به ساختمانی بیایند که می خواهد از نظر اشیاء نمایشی و مفاهیمی که آن ها ارائه می دهند مورد توجه قرار گیرد. بدین گونه هرچه ساختمان موزه از سوی افرادی بیشتر مورد استفاده قرار گیرد، توان ارزیابی همگانی روبه فزونی خواهد گذارد.

 

در بسیاری از کشورها، موزه ها از کمک های دیداری پیشرفته که می توانند بسیار مفید واقع گردند، به خوبی استفاده می کنند. توجه بیشتر به مواد ملموس و سه بعدی همراه با فرصت هایی برای دیدن فیلم و اسلاید و نظایر آن دارای ارزش های محسوسی خواهد بود.

 

با این حال باید به خاطر داشته باشیم که چنین تکنیک هایی وسایل کمک آموزشی می باشند. این امر در زمینه موزه به اثبات رسیده چون می توانند اشیای نمایشی را جان بخشند و زنجیری از پیوستگی بین آنها به وجود آورند. استفاده درست از وسایل یاد شده به خوبی می توانند عاملی باشند در کمک به مردم برای دیدن اشیاء، بهره مند شدن از آن ها و تفکر درباره آن ها؛ در حالی که استفاده نادرست، گونه ای وقت به هدر دادن است، در این صورت به مراتب درست تر خواهد بود که زمان با دیدن خود اشیاء گذرانده شود.

 

انتشارات وسیله مهم دیگری در افزایش جلب توجه به اشیاء موزه و بیان مفاهیم آن ها می باشند. بیشتر موزه ها انتشاراتی دارند، ولی تعداد بسیار اندکی از این انتشارات برای جلب گسترده بازدیدکننده فاقد تحصیلات دانشگاهی که تنها قادر به خواندن می باشد دارای سادگی، جذابیت و ارزانی مناسب هستند.

 

کتاب های مصور جالب توجه از سوی بعضی موزه ها منتشر  می گردند، ولی شرح تصاویر اغلب به زبان تخصصی نوشته می شوند و بندرت دارای شرحی ساده در سطحی که یک فرد عادی بتواند آنرا درک نماید، می باشند؛ از سوی دیگر کمبود مواد انتشاراتی ارزان قیمت جهت خواندن قبل و بعد بازدید، نسبت به انتشارات تهیه شده برای زمان بازدید به چشم می خورد.

 

برای بسیاری از مردم نگاه کردن به اشیاء و خواندن متن راهنما به صورت همزمان مشکل است. با این حال عده ای تلاش می کنند چنین کاری را انجام دهند؛ بدین ترتیب نه خواندن متمرکز صورت می گیرد و نه دیدن واقعی. انتشارات ارزان که دارای صفحاتی برای یادداشت برداری و طراحی باشد شاید بازدیدکننده را به این که سهمی در آموزش موزه ای داشته باشد ترغیب نماید و بدین ترتیب او به آمدن مکرر به موزه بیشتر تمایل خواهد داشت.

 

به طور خلاصه، باید به این نکته تأکید کرد که  "برنامه کار" یا "دستور العملی" که راهنمای کارکنان موزه باشد و نحوه چگونگی نهایت استفاده آموزش را از مواد موزه ای ببرند وجود ندارد؛ از این رو هر موزه ای باید برنامه کار  مشخصی برای خود داشته باشد. روش ها باید انعطاف پذیر بوده، تدارکات تهیه شده باید متنوع و از ظاهری با استاندارد بالا برخوردار باشند و به خوبی به کار گرفته شوند. همچنین در بیان و توجیه مواد موزه ای برای مردم عادی، باید پیوسته اساس تفکر آن مردم، نیازها و علاقه مندی آن ها را در نظر داشت. به طور کلی به این نکته باید تأکید کرد که اگر ما با اشیاء کار می کنیم اما باید همواره به خاطر داشته باشیم که کار ما برای مردم است.

 

منابع:

- این مقاله از فصل ششم کتاب The Organization of Museum, Practical Advice.

از سری انتشارات یونسکو در زمینه Museums and Monuments ترجمه گردیده است.

 

تهیه و تدوین: سهیلا اسدی

شناسه خبری: 2044
تاریخ انتشار: 1396/12/210:59
هشتگ ها:

آخرین مطالب