معرفی اثر پیسارو در موزه جهان نما

سه شنبه 12 آذر 1398 - 09:23
هنرمند:کامی پیسارو (1903-1830) بدون عنوان تکنیک: آبرنگ روی مقوا ابعاد: 18*25 سانتی متر محل نمایش: موزه جهان نما

هنرمند:کامی پیسارو (1903-1830)

بدون عنوان

تکنیک: آبرنگ روی مقوا

ابعاد: 18*25 سانتی متر

محل نمایش: موزه جهان نما

 

یاکوب آبراهام کامی پیسارو (Jacob Abraham Camille Pissarro)

زاده ۱۰ ژوئیه ۱۸۳۰ - درگذشت ۱۳ نوامبر ۱۹۰۳  نقاش دریافتگر (امپرسیونیست ) دانمارکی-فرانسوی بود.

کامی پیسارو نقاشی است که نه تنها او را بنیان‌گذار دریافتگری امپرسیونیسم می‌دانند، بلکه وی را استاد چهار نقاش بزرگ پسادریافتگر، از جمله "سزان"، "گوگن" و "ونگوگ" می‌خوانند. او از استادان پل گوگن بود. "رنوار" چهره‌نگاره‌های پیسارو از مردم عادی را انقلابی می‌خواند. وی تنها هنرمندی بود که آثارش بین سال‌های ۱۸۷۴ و ۱۸۸۶ در هر هشت نمایشگاه آثار دریافتگرانه پاریس به معرض نمایش درآمدند.

 

زندگی‌نامه

از کودکی تا آغاز جوانی

کامی پیسارو در ژوئیه ۱۸۳۰، در یکی از جزایر صخره‌ای دانمارک در سنت توماس متولد شد. پدرش در بندرشارلوت آمالی به پیشه پر رونق آهن فروشی اشتغال داشت. پدرش، آبراهام گابریل پیسارو، یهودی فرانسوی‌تباری بود که اصلیت پرتغالی داشت و نیز مادرش، راکویل مانزانو، از تبار دو رگه اروپایی – آفریقایی بود. کامی خیلی زود استعداد استثنایی اش را در طراحی بروز داد، اما والدینش که ترجیح می‌دادند آینده او را آینده یک تجارت‌پیشه مجسم کنند، در ابتدا تمایلی برای تشویق او از خود نشان ندادند.

 

مهارت در منظره‌پردازی

مهارت خاص او در منظره‌سازی آشکار بود، منظره‌های مورد علاقه او اکثراً مناظر بیگانه و غیر فرانسوی بودند. او تا سال‌های متمادی خاطرات مناطق گرمسیری را چنان خوب به یاد می‌آورد که آن‌ها را با همه ویژگی‌هایشان نقاشی می‌کرد. همان زندگی گیاهی که با نخل‌های بلند و رنگ پردازی گرم و افق‌های گسترده دوردست نمایانده می‌شد و انسان تکرار و بازتاب آن را، بعدها، در بهترین تابلوهای امپرسیونیستی می‌یابد.

 

تأثیرات متقابل سزان و پیسارو

او در نواحی منظره‌های آسنی و اوورا را که سزان در همان دوره به جستجوی موضوع برای چند تابلوی مهم به آنجا رفته بود بازیافت. دلایل بسیاری در دست هست که تأیید می‌کند این دو هنرمند بر یکدیگر تأثیر گذاشته‌اند: سزان راه ساده کردن ترکیب بندی تابلوها و منسجم تر کردن آن‌ها را به پیسارو نشان داد و پیسارو نمونه نقاشی درخشنده‌تری را که از رنگ‌های روشن تری ترکیب شده بود پیش روی سزان قرار داد. در فرهنگستان سوئیس، یعنی همانجایی که در ۱۸۵۷ با "مونه" آشنا شد، اکنون پس از سال‌ها سزان و گیومن را ملاقات می‌کرد. دوستی‌اش با "رنوار" و "سیسلی" ظاهراً در حوالی ۱۸۶۵ شروع شد. سخاوت پیسارو، و نیز این حقیقت که او مسن‌ترین فرد گروه بود، در چشم دوستان جوانترش به او اعتباری خاص می‌داد.

 

دریافتگری-طلوع آفتاب

یکی از مراحل مهم تاریخ دریافتگری تشکیل نمایشگاهی بود که این نقاشان به همراه تنی چند از نقاشان دیگری که مثل خود آن‌ها از عدم انعطاف و سختگیری داوران تالار رسمی ناخشنود بودند و رغبتی به ایجاد رابطه‌ای مجدد با دانشگاهیان نداشتند، ترتیب برپایی آن را دادند. این گروه مختلط عنوانی تقریباً مبتذل برای خود انتخاب کرد. انجمن نقاشان، مجسمه‌سازان و حکاکان. در روز ۱۵ آوریل، این نمایشگاه نامتجانس در ناحیه‌ای در بولوار کاپوسین که نادار عکاس سخاوتمندانه در اختیار آنان قرار داده بود، درهای خود را بر روی مردم گشود و برخلاف انتظار بلافاصله سر و صدا بپا کرد. مطبوعات که آزرده شده بودند و مردم به شوق و شعف درآمده هر دو به تمسخر و ریشخند زبان گشودند، و عدم درک آن‌ها عاقبت به غلیان خشم انجامید. نویسنده مقاله‌ای در "نشریه شری واری" تابلوی مونه را مظهر مسخرگی این شکل جدید هنری قلمداد کرد و اصطلاح امپرسیونیست ها را که ساخته خودش بود به هنرمندان شرکت‌کننده در نمایشگاه اطلاق کرد. این اصطلاح بلافاصله مقبول واقع شد و همان هنرمندانی که به مسخره امپرسیونیست خوانده شده بودند آن را پذیرفتند. امپرسیون یعنی تأثیر یا تأثری که روی ذهن یا حواس پنجگانه ایجاد می‌شود.

 

حکاکی پیسارو

او از بین همه زمینه‌های مورد علاقه خود حکاکی را بیشتر از همه مورد مکاشفه قرار داد و بهترین نتیجه‌ها را از آن گرفت. او نسبت به دیگر نقاشان دور و بر خود، حکاکی روی مس و هم چنین لیتوگرافی را ماهرانه تر انجام می‌داد و همان حرکت و ظرافتی را که امپرسیونیست‌ها به نقاشی وارد کردند با این وسائل به دست می‌آورد. از او در مجموع صد و بیست و هفت اثر حکاکی به جای مانده‌است. تعداد لیتوگراف‌های او تقریباً شصت تاست. به‌طور کلی جمع آثار حکاکی او، شامل حکاکی خشک، حکاکی روی لاک، اسید خوردگی روی فلز و لیتوگراف نزدیک به دویست حکاکی است. در همه حکاکی‌های او سوژه‌های مورد بحث در نقاشی‌هایش تکرار شده‌اند. روستاهایی با افق‌های گسترده غرق در نور، خیابان‌های شهری، اسکله‌های بارگیری، صحنه هایی از زندگی روستاییان، و همه این صحنه‌ها با تاش‌های نرم و ملایم ترسیم شده‌اند و همان حال و هوای انسانی ساده‌ای را که هنرمند به مدد آن به درون سوژه‌های خود رسوخ می‌کرد دارا هستند.

 

هر چند وضع مالی او در سال ۱۸۹۰ به مراتب بهتر از سابق شده بود، پیسارو هیچگاه از دغدغه‌های بی‌پولی رهایی نیافت. با این همه انسان می‌بیند که خلق و خو و روحیه او هرگز زیر تأثیر عامل مادی قرار نگرفت و این عامل نتوانست او را از جابجا شدن یا اقامت گاه به گاه در پاریس بازدارد. وی در ۱۳ نوامبر ۱۹۰۳ بر اثر بیماری درگذشت.

 

پژوهش و گردآوری: معصومه رضوانی

شناسه خبری: 2457
تاریخ انتشار: 1398/9/1209:23
هشتگ ها:

آخرین مطالب