اثر "هیچ" تناولی در موزه کتابخانه سلطنتی

اثر حجمی هنرمند معاصر کشور پرویز تناولی با عنوان "هیچ"، در موزه کتابخانه سلطنتی مجموعه فرهنگی تاریخی نیاوران در معرض نمایش قرار دارد

پرویز تناولی در سال ۱۳۱۶ در تهران متولد شد. وی فعالیت هنری خود را از سنین نوجوانی آغاز کرد. پس از گذراندن دوره سه ساله مجسمه‌سازی در هنرستان هنرهای زیبای تهران، در سال ۱۳۳۵ به ایتالیا رفت و در آکادمی هنرهای زیبای شهر کارا مشغول به تحصیل شد و در سال ۱۳۳۶ به ایران بازگشت. در همان سال به میلان رفت و در سال ۱۳۳۸ دیپلم خود را از آکادمی بررا دریافت نمود. مجسمه‌های پرویز تناولی یک فرق عمده با مجسمه‌های دیگران دارد. مجسمه اساسا به معماری ظاهری‌اش متکی است، اما تناولی در مجسمه‌هایش به فضا و شکل درونی مجسمه اهمیت می‌دهد. یک فضای درونی راز آلود که بر شکل بیرونی مجسمه تأثیر می‌گذارد. «هیچ» تناولی که حاصل بیش از چهار دهه تجربه و اندیشه این هنرمند بزرگ است، معروف‌ترین و محبوب‌ترین سری مجسمه در میان ساخته‌های اوست. در این دهه‌ها «هیچ»های گوناگونی به وسیله وی ساخته شده که از سوی موزه‌های مهم یا مجموعه‌داران در ایران و جهان خریداری شده است. تناولی از همان زمان آغاز کارهایش مورد تحسین قرار گرفت. از همان زمان او که کارش ریشه در ادبیات ایران و فرهنگ عامیانه داشت، توانست برای هنر خود زبان ویژه ای بیابد. زبانی که به تدریج پخته تر و غنی تر شد و در طول دهه ها به عنوان بخشی از فرهنگ غنی ایرانی در جهان هنر شناخته شد. مجسمه‌های هیچ تناولی در آغاز به دنبال اندیشه‌ای عرفانی و شاعرانه آفریده شدند و به تدریج با جنس ها و شکل های گوناگون دوباره و دوباره جان یافتند. برخی از «هیچ»‌ها در قفس افتادند و سری «هیچ در قفس ها» را بوجود آوردند. برخی با صندلی ها گره خوردند و برخی آزاد تر و مدرن تر شدند. هیچ های برنزی کوچک و بزرگ، هیچ های رنگی از جنس فایبر گلاس و... وی درباره اجرای ایده هیچ هایش می گوید: در یک دوره هایی از کارم فقط «هیچ» می ساختم و کار دیگری انجام نمی دادم. آغاز ساخت «هیچ» همراه با یک نگاه اعتراضی بود ،زیرا محیط آن روزگار به دلم نمی نشست، گالری ها متاع دسته دوم غرب را عرضه می کردند و کار هنرمندانی را به نمایش می گذاشتند که مفتخر به نمایش هنر غربی بودند، آن هم بعد از پنجاه سال. در همان سالها یک عده نیز خطاط بودند و غافل از حضور خوشنویسی و تاریخ آن در خانه های تک تک ما ایرانیان، آن را روی بوم های بزرگ آورده بودند و ادعا می کردند که نقاشی است. تمام این مسائل برای من جمع شده بود و باعث شد تا در آن سالها به یک اعتراض روشنفکرانه برسم. در نهایت فکر کردم که یک کلمه را انتخاب کنم و زیبایی آن را نشان دهم. به نوعی می خواستم در مقابل آن خطوط، بُعد ایجاد کنم و یک کار سه بعدی ارائه کنم تا این مجسمه جایگزین آثار آن روزگار شود. تازه از ایتالیا برگشته بودم. ناراضی بودم و احساس می کردم فرهنگ آنجا را با خودم آورده ام در حالی که نمی خواستم یک ایتالیایی درجه دو باشم که به کشور خود بازگشته است. فرهنگ غنی ایران در شعر نهفته بود، اما شعر بعد نداشت و من علاقمند بودم که مجسمه سازی را در این فرهنگ جایگزین کنم. لذا عوامل مختلفی باعث انتخاب کلمه «هیچ» در آن سالها شد و همه آنها عاملی شد تا این واژه به زندگی من راه پیدا کند.