آثار باستانی هر کشور پیشینه تاریخی آن کشور محسوب می گردد و این آثار دارای ارزش و اهمیت فراوانی هستند مردم با دیدن آنها به وحدت ارزش های انسانی پی می برند و آثار باستانی را میراثی همگانی می دانند.
هر تکه ای از ایران دارای ارزش تاریخی است و تمدنی چند هزارساله است و برای حفظ و نگهداری آن باید تلاش بسیار نمود.
خوشبختانه برنامه وسیع ودامنه داری همانند یک جهاد ملی برای حفظ و نگهداری آثار معماری باستانی در کشور در حال انجام می باشد بنابراین شاید بررسی انچه در زمینه نگاهداری ومرمت آثار باستانی در پاره ای کشورهای اروپائی معمول گشته از نظر آگاهی مردم سرزمین ما بی فایده نباشد وتوجه به بهره گیری از تجربیات بیشماری که در این باره بعمل آمده است بتواند ما را در این راه یاری نماید.
نخستین نکته ای که در امر تعمیر بناهای باستانی پیش می آید آنست که ازنظر اسلوب و شیوه چه رویه ای را باید پیش گرفت آیا هنگام تعمیر یک اثر تاریخی باید در نظر داشت که آنچه در معرض انهدام قرار گرفته است درست همانند آنچه بهنگام آبادانی در آن بنا به چشم می خورده است دوباره زنده کرد یا آنکه در ترمیم خرابی ها باید به بهتر ساختن بنا توجه نمود. در حدود یک قرن پیش کشورهای اروپایی پذیرفته بودند که هنگام تعمیر یک بنای تاریخی باید همه بخش های آن را به شیوه معماری و زینت های قرون میانه در آورد و این طرزتفکر چنان میان باستان شناسان ومعماران وهنرمندان طرفدار پیدا کرده بود که حتی پاره ای بناها راهم که نیازمند به مرمت نبود به این شیوه درآوردند به این ترتیب بسیاری از ساختمانها ی باشکوه رنسانس از میان رفت. اینگونه تغییرات بر آن نظر استوار بود که معمولا" یک ساختمان تاریخی دردوره های گوناگون پدیدار گشته وبخش های مختلف آن به شیوه های متنوع بوجود آمده است از اینرو لازمست برای بخشیدن هماهنگی بیشتر به تمامی اثر همه قسمتهای آنرا به شیوه واحد در آورد.
ولی کم کم در مقابل این گروه عده دیگری پیدا شدند که نه تنها این رویه را نمی پسندیدند بلکه اعتقاد آنها بر آن بود که مجموعه یک بنای تاریخی هر چه باشد خود یک حقیقت تاریخی است و باید آنچنان که هست به آن احترام گذاشت و این گروه بر مبنای یک عکس العمل طبیعی آنچنان در عقاید خود جلو رفتند که اگر بر حسب مثال در یک بنای باستانی بخش بسیار زشت و ناپسندی هم که بهیچوجه نه ارزش هنری داشت نه ازنظر شیوه در خور اهمیت بود فرو می ریخت بر آن بودندکه باید آن بخش را بی کم و کسر به حال اول در آورد در هر حال چنین بنظر می رسد که در امر تعمیر ومرمت بناهای باستانی نمی توان یکباره ذوق و سلیقه را کنار گذاشت و کورکورانه از تاریخ پیروی کردهمچنین نمی توان یکباره سلیقه شخصی را جایگزین یک واقعیت تاریخی وباستانی نمود. ما در ایران بناهایی چون مسجد جامع کهنه اصفهان را داریم که خود گویای ده قرن بلکه بیشتر تاریخ معماری در ایران است بخش های گوناگون آن هر یک به شیوه زمان خود ساخته شده و تزیین گردیده است وهمه آنها به سهم خود دلپسند وزیباست و به علت همبستگی شیوه در معماری ایرانی ضمن قرون متمادی تعادل هماهنگی هم در این بنا از میان نرفته است و ما هرگز نمی توانیم به خود اجازه دهیم درتعمیر این بنا شیوه سلجوقی را برصفوی یا صفوی را برتیموری رجحان دهیم ولی اگر درهمین بنا کاشی از کاشیکاریها بکلی از میان رفته باشد وهیچگونه سندی هم در دست نباشدکه از روی آن بتوان به نقش اولیه آن تزیین پی برد در آنحال شاید روا باشد هنگام پدید کردن آن بخش به حفظ هماهنگی در تمامی بنا وکیفیت ممتاز آن به هر حال بیشتر سلجوقی است تا صفوی آن قسمت را به شیوه عالی در آوریم واز کاشی خشتی که در دوره های بعد متداول گشت صرفنظر نمائیم.
نکته دیگری که درامر تعمیر وتجدید بناهای باستانی پیش می آید آنست که پاره ای اوقات یک اثر تاریخی بکلی ویران گشته وهنگامی در صدد تعمیر آن بر می آیند که فقط چند پی باقی مانده وتوده ای به هم انباشته بیشتر از بنا به جای نمانده است در اینگونه موارد با توجه به مدارک واسناد این بنا را همانند آنچه در گذشته بوده است برپا کرد یا آنکه لازمست در ساختن مجدد آن ذوق وسلیقه تازه ای به کار برد ومهر قرن حاضر را برآن زد؟ البته اهل فن درهمه موارد بادوباره سازی بناها با همان مصالح وصد درصد با همان اسلوب پبشین موافق نیستند و در اینگونه موقعیت ها گذاشته از رعایت احترام عقیده مردمان شهری که اثر تاریخی به آن تعلق داشته است سنجش هنری وباستانشناسی را نیز به میان می کشند وفقط درصورت تشخیص ارزش فوق العاده آن ساختمان وباتوجه به هماهنگی احتمالی آن به بناهایی که در روزگاران بعد گرداگرد آن پدید شده است ساختن مجدد آنرا آنچنانکه تاریخ نشان می دهد تصویب می نمایند.
از میان کشورهای اروپائی انگلیسی ها در امر تعمیر بناهای تاریخی وکلیساهای کشور خویش سلیقه خاصی دارند و آن اینست که معتقدند یک بنای باستانی را باید همچنان مخروبه بحال خویش گذاشت و سعی کرداطراف انرا با چمن کاری و هنر باغ آرائی زینت دادو منظره تاریخی زیبا و لطیفی که بیننده را به دنیای رویایی قرون ببرد پدید کرد ولی این نظر با آنکه خالی از پاره ای ملاحظات شاعرانه نیست در بسیاری موارد مشکلاتی پدید می کند که حل آنها ساده نیست. بر حسب مثال اگر طاق یک بنای باستانی فرو ریخته باشد و در عین حال دیوارهای این بنا گچ بری ها و نقاشیهائی داشته باشد آیا میتوان اجازه داد که برف و باران ودیگر عوامل طبیعی اندک اندک این آثار هنری را نابود سازد تا ما شاهد یک کهنگی طبیعی وفرسایش و انهدام باشیم که بدانوسیله شعر زمان را دریافت کنیم. حقیقت آنست که بسیاری از اینگونه بناها را درانگلستان با دست کاری بسیار اندک بحال خویش گذاشته اند کلیساهائی هستند که فاقد تزیینات بوده و در عین حال از سنگ وساروج ساخته شده اند بنحوی که میتوان احتمال داد این آثار که بیشتر آنها فاقدپوشش و سقف هستند بهمین گونه قرنها نیز بجای بمانند.
البته ما در ایران در بسیاری از بناهای خویش نمی توانیم این رویه را پیش گیریم بویژه آنکه بخش بزرگی از بناهای باستانی ما از آجر وحتی خشت ساخته شده است و اگر کهنگی ناشی از زمان به پاره ای مصالح ساختمانی چون سنگ عظمت تازه ای بدهد بی شک ویرانی بناهائیکه از مصالح ظریف تر ساخته شده است جز برانگیختن حس تاثرزیبایی دیگری در برندارد وما در کشورخویش جز درتخت جمشید وپاسارگاد وصفه مسجد سلیمان و دیگر بناهائی از این نوع در دیگر جاها نمی توانیم از این شیوه پیروی کنیم. یکی دیگر از نکات بسیار مهم که در روزگار ما بعلت هجوم سیاحان وبازدید کنندگان به بناهای تاریخی پیش آمده است ویرانی وخرابی سریع تر اینگونه آثار بعلت فرسایش است .
در کشورهای اروپائی خیلی زود به این نکته توجه شد ونگاهدارندگان بناهای باستانی دریافتند اگر به وسیله ای توجه سیل جمعیت را در اینگونه ساختمانها به بخش های گوناگون که گاهی اوقات لازمست تصنعی بوجود آید معطوف نکنند دیری نمی پاید که نگاهداری بنا از نظر استحکام غیر قابل امکان خواهد شد وبه این منظور نه تنها به ایجاد باغهای گردشی دراطراف بناهای تاریخی و تمرکز وسائل تفریح وسرگرمی در آنها دست زدند بلکه کوشیدند باایجاد نمایشگاههای موقتی وجالب درمجاورت آثار تاریخی از هجوم سیل جمعیت به درون بناها بکاهند. در زمینه محکم کاری دربناهای باستانی گروهی برآنندکه این بخشها باید بطور وضوح مشخص باشدوسعی نگردد کارنو را کهنه جلوه داد و در این امر با توجه به احترام گذاری به خطوط اصلی بنا و هیئت اولیه آن و بی آنکه هماهنگی ساختمان از دست برود بخش های نوساز رابطور آشکارا باسادگی هر چه تمامتر کناربخش های کهنه قرار داد واز این دوگانگی نهراسید زیرا هیچ عاملی در زمینه زیباشناسی آثار هنری بیش از دریافت گول خوردگی و دروغ در بیننده ایجاد یاس نمی نماید.
بر حسب مثال اگر یکی از پایه های یک بنای سلجوقی که برروی ملاط میان آجرها مهر مشخص خود را دارد ویران شده و نیازمند به تعمیر باشد هیچ عیبی نخواهد داشت که این بخش را با آجرهای نو تعمیر کرد وملاط را هم بحال خویش گذاشت و از تقلید مهر زمان سلجوقی خودداری کرد زیرا در اینگونه تعمیرات هدف نهائی پیش گیری از انهدام بخشهای باقیمانده بناست نه تقلید بخش کهنه که البته در زمینه هر مورد خاصی ازتعمیر خطوط برجسته گچی و ویرانی بخش های سنگی و غیر آن باید راه حل مناسبی به فراخور موقعیت بنا پیش گرفت ونمی توان یکباره یک روش را بردیگر روشها ترجیح داد. تجربیاتی که ذکر شد می تواند معماران هنرمند ومهندسان با ذوق و اندیشمند ایرانی را برانگیزد که بخشی از کوششهای خویش را به مطالعه در نگاهداری بناهای زیباوباستانی کشور بزرگ ما که از این نظر در دنیا مقام والائی دارد معطوف نمود و مردم هنر دوست ما را به بزرگی وظیفه ای که در این زمینه درمقابل تاریخ دارند توجه دهد. همچنبن مبالغ هنگفتی که مردمان کشورهای گوناگون دنیا به نگاهداری بناهای باستانی کشور خویش تخصیص می دهند گویای اعتبار واهمیتی است که برای اینگونه ساختمانها قائلند در صورتیکه در مقام مقایسه بیشتر ساختمانهای باستانی ما هم از نظر قدمت و زیبایی و ارزش هنری بر بناهای باستانی دیگر کشورها رجحان دارد و هم از نظر شمار از آنها فراتر می رود و با یادآوری این نکته که این آثار بعلت کهنه تر بودن و فرسودگی به مراقبت وصرف هزینه های بیشتر نیازمند است توجه خاصی که لازمست به این امر معطوف گردد روشن تر میشود. جای تردید نیست که هر گونه هزینه ای در این راه بمصرف برسد نه تنها از نظر حفظ حیثیت ملی در خور تحسین است بلکه به بالا بردن در آمد کشور از طریق جلب سیاح و دیگر امکانات کمک فراوان خواهد نمود.
منبع: مجله هنر و مردم گردآورنده: سهیلا اسدی