همانطور که در بخش نخست گفته شد برطبق نظر اکثر کارشناسان هنری، هویت و اعتبار فرش ایران مدیون فرش کرمان و اعتبار فرش کرمان مدیون فرش راور است. وجود قدیمی ترین نوع گره به کار رفته در فرش راور ثابت می کند که این منطقه در حفظ یکی از ویژگی های بافت فرش های کهن سهم مهمی داشته است.
از دلایل برتری فرش راور نسبت به فرش کاشان این است که هنرمند کرمانی هیچ گاه خود را محدود به قوانین ناشناخته فرش نکرد و همواره از نقش ها و رنگ های وسیع استفاده کرد و همیشه به عنوان بزرگترین سنت شکن فرش ایران شناخته شده است. از لحاظ رنگ آمیزی قالی راور از شاد ترین قالی های ایران به شمار می رود. و یکی از دلایل شهرت قالی راور استفاده از رنگ های گوناگون در آن بوده است. طیف رنگی قالی راور حدود 30 رنگ می باشد. رنگها در گویش راور و کرمان با نامهای خاصی شناخته می شود . با توجه به سابقه درخشان و قدمت فرش های شهر کرمان و به ویژه راور، این فرش ها زینت بخش بسیاری از کاخ ها در دوره های مختلف تاریخی بوده است.
در کاخ اختصاصی نیاوران نیز شش نمونه از نفیس ترین و قدیمی ترین این فرش ها به چشم می خورد که مربوط به اواخر دوره قاجار هستند، و در سرسرای کاخ در معرض نمایش می باشند. از نفیس ترین این فرش ها می توان به دو قالیچه ای اشاره نمود که هنگام ورود به موزه پارچه و لباس های سلطنتی به چشم می خورد.
این دو قالیچه (نخ و پشم / 90 رج / ابعاد: 01/2 * 58/1 متر) با طرحی از داستان شیخ صنعان و دختر ترسا برگرفته از کتاب منطق الطیر عطار می باشد.
در این بخش به زندگی عطار نیشابوری و شرح داستان «شیخ صنعان و دختر ترسا» می پردازیم. آفرین جان آفرین پاک را آن که جان بخشید و ایمان خاک را "فریدالدین ابو حامد محمد بن ابراهیم کدکنی نیشابوری" مشهور به عطار نیشابوری یکی از عارفان و شاعران ایرانی بلند نام ادبیات فارسی در پایان سده ششم و آغاز سده هفتم است. او در سال 540 ه.ق برابر با 1146 میلادی در کدکن زاده شد. او که داروسازی و عرفان را از "شیخ مجدالدین بغدادی" فرا گرفته بود به کار عطاری و درمان بیماران می پرداخت . درباره پشت پا زدن عطار به اموال دنیوی و راه زهد، گوشه گیری و تقوا را پیش گرفتن وی داستان های زیادی گفته شده است. مشهورترین این داستان ها آن است که عطار در محل کسب خود مشغول به کار بود که درویشی از آنجا گذر کرد . درویش درخواست خود را با عطار در میان گذاشت اما عطار همچنان به کار خود می پرداخت و درویش را نادیده گرفت. دل درویش از این رویداد چرکین شد و به عطار گفت : تو که تا این حد به زندگی دنیوی وابسته ای ، چگونه می خواهی روزی جان بدهی؟ عطار به درویش گفت : مگر تو چگونه جان خواهی داد؟ درویش در همان حال کاسه چوبین خود را زیر سر نهاد و جان به جان آفرین تسلیم کرد. این رویداد اثری ژرف بر او نهاد که عطار دگرگون شد ، کار خود را رها کرد و راه حق را پیش گرفت.
عطار پس از این جریان مرید "شیخ رکن الدین اکاف نیشابوری" می گردد و تا پایان عمر (حدود 70 سال) با بسیاری از عارفان زمان خویش هم سخن گشته و به گردآوری داستان های صوفیه و اهل سلوک پرداخته است. وی بیش از 180 اثر مختلف به جای گذاشته که حدود 40 عدد از آن ها به شعر و سایر آن ها به نثر است. عطار در سال 618 ه.ق برابر با 1221 م در حمله مغولان به خراسان به شهادت رسید. آرامگاه وی در شادیاخ نیشابور می باشد. آثار عطار عبارت است از: اسرار نامه ، الهی نامه، منطق الطیر، مصیبت نامه، مختار نامه، تذکره الاولیاء و دیوان اشعار. محمد عطار کدکنی نیشابوری زاد روز سال 540 (1146 م) قریه کدکن تربت حیدریه درگذشت سال 618 ه.ق (1221 م) شادیاخ نیشابور آرامگاه آرامگاه عطار نیشابوری، نیشابور(خراسان ، ایران) محل زندگی نیشابور ملیت ایرانی پیشه شاعر، نویسنده سالهای فعالیت قرن ششم و اوایل قرن هفتم ه.ق سبک مثنوی، نثر لقب فریدالدین دوره حکومت شاه سلطان محمد خوارزمشاه آثار اسرار نامه ، الهی نامه، منطق الطیر، مصیبت نامه، مختار نامه، تذکره الاولیاء و دیوان اشعار "منطق الطیر" یا مقامات الطیور منظومه ای است از عطار نیشابوری که به زبان فارسی و در قالب مثنوی سروده شده است. کار سرودن این مثنوی در قرن ششم ه.ق برابر 1177 م پایان یافته است. این مثنوی که 4458 بیت دارد ، از مثنوی های تمثیلی عرفان اسلامی به شمار می آید. یکی از داستان های منطق الطیر عطار حکایت «شیخ صنعان و دختر ترسا» است.
داستان«شیخ صنعان و دختر ترسا» ، حکایت عاشق شدن پیر زاهد و متشرع و صوفی مسلک است که در جوار بیت الحرام، صاحب مریدان بسیار بوده و تمام واجبات دینی و شرعی را انجام داده و صاحب کرامات معنوی بوده است. شیخ صنعان پیر عهد خویش بود در کمال از هر چه گویم بیش بود شیخ بود اودر حرم پنجاه سال با مریدی چارصد صاحب کمال هم عمل هم علم با هم یار داشت هم عیان هم کشف هم اسرار داشت خود صلوه و صوم بی حد داشت او هیچ سنت را فرو نگذاشت او زاهد پیر (شیخ صنعان یا سمعان) چند شب پیاپی در خواب می بیند که از مکه به روم رفته و بر بتی، مدام سجده می کند.
پس از تکرار این خواب در شب های متوالی ، او پی می برد که مانعی در سر راه سلوکش پیش آمده و زمان سختی و دشواری فرا رسیده است. گرچه خود را قدوه اصحاب دید چند شب بر هم چنان در خواب دید کز حرم در رومش افتادی مقام سجده می کردی بتی را بر دوام و لذا تصمیم می گیرد تا به ندای درون گوش داده و به دیار روم سفر کند. جمع کثیری از مریدان وی (به روایت عطار 400 مرید) نیز همراه وی راهی دیار روم می شوند.
آخر از ناگاه پیر اوستاد با مریدان گفت : «کارم اوفتاد می بباید رفت سوی روم زود تا شود تعبیر این معلوم زود » در آن دیار ، شیخ روزها بر گرد شهر می گشته تا سرانجام روزی نظرش بر دختری ترسا و بسیار زیبا افتاده و عاشق او می شود. عشق دختر ترسا ، عقل شیخ را می برد. شیخ ایمان می دهد و ترسایی می خرد. دختری ترسا و روحانی صفت در ره روح اللهش صد معرفت بر سپهر حسن بر برج جمال آفتابی بود اما بی زوال هر که دل در زلف آن دلدار بست از خیال زلف او زنار بست دختر ترسا چو برقع بر گرفت بند بند شیخ آتش در گرفت عشق دختر کرد غارت جان او کفر ریخت از زلف بر ایمان او شیخ ایمان داد و ترسایی خرید عافیت بفروخت و رسوایی خرید شیخ مقیم کوی یار می شود و پند و نصیحت یاران نیز به هیچ می گیرد.
پند دادندش بسی سودی نبرد بودنی چون بود بهبودی نبود عاشق آشفته فرمان کی برد؟ درد درمان سوز درمان کی برد؟ دختر ترسا از عشق شیخ آگاه می شود و پس از آن که در مقام معشوق ناز کرده و شیخ را به سبب عشقش سرزنش و تحقیر می کند. کی کنند ای از شراب شرک مست زاهدان ، در کوی ترسایان، نشست؟ چون دمت سرد است دمسازی مکن پیر گشتی قصد دلبازی مکن این زمان عزم کفن کردن تو را بهترت آید که عزم من تو را چون به سیری نان نخواهی یافتن شیخ گفتش گر بگویی صد هزار من ندارم جز غم عشق تو کار عاشقی را چه جوان چه پیرمرد عشق بر هر دل که زد تأثیر کرد سرانجام در برابر نیاز شیخ چهار شرط برای وصال قرار می دهد: سجده بر بت ، خمر نوشی، ترک مسلمانی و سوزاندن قرآن.
سجده کن پیش بت و قرآن بسوز خمر نوش و دیده از ایمان بدوز شیخ عاشق، نوشیدن خمر را می پذیرد و آن سه دیگر را ، نه . اما پس از نوشیدن خمر و در حال مستی ، سه شرط دیگر را نیز اجابت می کند و زنار می بندد. دخترش گفت این زمان مرد منی خواب خوش بادت که در خورد منی پیش از این در عشق بودی خام خام خوش بزی چون پخته گشتی والسلام دل دختر به حال شیخ سوخته و به جای سیم و زر ، یک سال خوکبانی را بر شیخ وظیفه می کند و شیخ به مدت یکسال خوکبانی دختر را اختیار می کند. یاران که تحمل این خفت و رسوایی را نداشتند، سرانجام شیخ خود را رها می کنند و به حجاز بر می گردند و گزارش اعمال او را به مریدی (از یاران خاص شیخ) که هنگام سفر روم غایب بود می دهند.
او آن ها را سرزنش می کند که چرا شیخ خود را در چنان حالی رها کرده اند. و به همراه سایر مریدان به روم باز می گردند و معتکف می شوند و چهل شب به دعا پرداخته و با تضرع و زاری از خدا طلب نجات شیخ را می کنند. در شب چهلم سرانجام مرید با وفای شیخ ، پیامبر اسلام (ص) را در خواب می بیند که به او بشارت رهایی شیخ را می دهد. او همراه با مریدان عازم دیدار شیخ می شوند وشیخ را می بینند که زنار بریده و از نو مسلمان شده و توبه کرده است. و همراه با شیخ به سوی حجاز باز می گردد. اما دختر ترسا که زمانی ایمان شیخ را زائل کرده بود، شب هنگام در خواب می بیند که او را به سوی شیخ می خوانند که دین او را اختیار کند.
احوالش دگرگون می شود و دلداده و سرگشته، دیوانه وار سر به بیابان، در پی شیخ می گذارد. و بر شیخ نیز الهام می شود که دختر ترسا، آشنایی یافت با درگاه ما کارش افتاد این زمان در راه ما بازگرد و پیش آن بت باز شو با بت خود همدم و همساز شو شیخ باز می گردد و دختر را آشفته و مشتاق می یابد. دختر به دست او اسلام می آورد و چون طاقت فراق از حق را نداشته در دامان شیخ جان بر سر ایمان خود می نهد.
منابع: کتاب منطق الطیر عطار / کتاب نقد و تحلیل آثار شیخ فریدالدین محمد عطار نیشابوری اثر بدیع الزمان فروزانفر / کتاب تاریخ ادبیات در ایران اثر ذبیح ا...
صفا گردآورنده: مریم ذهبی