چهره هنرمند
هنرمند: پل گوگن (1903-1848)
طراحی با مداد
ابعاد: 11*17 سانتی متر
محل نمایش: موزه جهان نما
پل گوگن از جمله هنرمندان پیشرو در اواخر قرن نوزده و اوایل قرن بیستم است که به دلیل نوع به کارگیری رنگ های نمادین، بعدها جزو رهبران "جنبش سمبولیسم" انتخاب شد.
پل گوگن، نقاش، پیکره ساز و چاپگر فرانسوی در سال 1848م در پاریس به دنیا آمد. وی دوران کودکی را در "لیما" (پرو) گذراند. چند سال در ناوگان بازرگانی فرانسه کار کرد. سپس کار پردرآمدی را در یک مؤسسه دلالی سهام پیش گرفت. در این رهگذر به هنر علاقمند شد. در اوقات فراغت به طراحی و نقاشی می پرداخت و یکی از خریداران آثار امپرسیونیست ها بود.
به تشویق "پیسارو" وقت بیشتری را به نقاشی اختصاص داد. سرانجام در 35 سالگی از زندگی مرفه و زن و فرزندانش دست کشید و یکسره به نقاشی روی آورد. در چند نمایش گروهی امپرسیونیست ها شرکت کرد. به شهر " پنتاون"، در ایالت برتانی فرانسه رفت. در آنجا "برنار" و "روهی" از نقاشان جوان به شخصیت و نظرات زیبایی شناختی او جلب شدند.
سفرش به "پاناما" و "مارتینیک" دیری نپایید و به خاطر بیماری به پاریس بازگشت. دو ماه پر ماجرایی را با " ونگوگ" در شهر "ارل" گذراند. در شهر "پولدو" (برتانی) دوباره به جمع پیروانش پیوست. سپس به "تاهیتی" رفت و دو سال در آنجا ماند. به امید فروش آثار جدیدش به پاریس بازگشت.
سرانجام دلسرد و بیمار بار دیگر رهسپار جزایر جنوبی اقیانوس کبیر شد. سال های آخر زندگانی را در تنهایی، بیماری، تنگدستی و درگیری دائم با مقامات اداره مستعمرات فرانسه بسر برد. هنگامی که در جزایر "مارکیز" چشم از جهان فرو بست انبوهی از نقاشی های رنگ روغن و آبرنگ، کنده کاری روی چوب، باسمه، مجسمه سفالینه، یادداشت های روزنامه و نامه از خود به جای گذاشت. " نوآ نوآ" عنوان مهمترین نوشته او بود.
- گوگن، نقاش سمبولیسم
گوگن که به دوره آخر قرن متعلق بود، تمدن را نوعی بیماری می انگاشت و آرزوی زندگی طبیعی و ساده را در سر داشت. او از اروپا گریخت تا در سرزمین های بکر و دوردست خود را با طبیعت یکی کند و در میان اقوام بدوی دنیای فراموش شده اسطوره را از نو بازیابد. او از نخستین هنرمندان اروپایی بود که به هنر شرق کهن و هنر پیشاکلومبی جلب شد. سنت طبیعت گرایی اروپایی را فروگذارد و علیه واقعگرایی امپرسیونیست ها و برداشت های علمی نئوامپرسیونیست ها واکنش نشان داد.
رنگ ها را مستقل از کارکرد توصیفی و با تأکید بر ارزش های تزئینی و عاطفی آن در سطح های تخت به کار گرفت. همچنین با توجه به باسمه های ژاپنی و شیشه نگاره های قرون وسطای اروپایی، برای ایجاد نقش های موزون از خط های سیاه مرزی استفاده کرد. بدین سان نظریه "سنته تیسم" را پیش نهاد.
وی ابتدا اصطلاح " سنته تیست- سمبلیک" را برای توصیف روش خود به کار برد. بعدها گروه "نبی ها" بر اساس همین نظریه زیبایی شناختی گوگن، شکل گرفت. در زیباشناسی او طرح، استخوان بندی کار است و رنگ، برجستگی و فاصله و معنا را می نمایاند. فضا نیز یک صفت ایستا و ثابت طبیعت نیست، بلکه کیفیتی بیان شدنی است همانقدر با رنگ که با خط. چنین فضایی را می توان در دو بعد و کاملاً پرمعنا مجسم کرد. گوگن در آن زمان که هنوز تحت تآثیر امپرسیونیسم بود، استعداد رنگ پردازی خود را نشان داد. مثلاً "مشق بدن لخت" در سال 1880 از آن نمونه هاست.
ضمن بررسی اصول تصویری، بارها توجه اش به مبانی روان شناختی رنگ جلب شد و چنین نتیجه گرفت که از این طریق توسل به ادبیات تفسیر موضوع ممکن است. پرده "کشتی گرفتن یعقوب با فرشته" در سال 1888م یکی از نخستین کوشش های او در استفاده از رنگ چون وسیله ای برای بیان بود. پرده " مسیح زرد" کشیده شده به سال 1889م نیز پیش از آنکه تصویری از واقعیت باشد تجسم صورت خیالی است که به مدد هماهنگی شکلهای ساده شده و رنگهای تند و درخشان حاصل آمده است.
گوگن دریافته بود که اگر گویایی عناصر تجسمی برای القای انگارهای نایاب کافی به نظر می رسد، پس سرمشق طبیعت دیگر اهمیت و اعتبارش را برای هنرمند از دست می دهد و هنر همانا بیان انتزاعی می شود.
نقاشی گوگن در " تاهیتی" عمق بیشتری پیدا کرد. او در اقلیم استوایی هویت خود را یافت و از طریق تماس نزدیک با ذهنیت بدوی، نومایگی اش رخ نمود و هنرش به حد کمال رسید. در پی افسانه ها می گشت و افسانه ها از درونش سر بر می کشیدند. با این حال گوگن نه قصد تصویرگری افسانه ها را داشت و نه خود را نقاش موضوع های تمثیلی می دانست.
هدف او دست یابی به نوعی نقاشی پیکرنما بود که بیانگر نماد عام انسانی باشد. گرایش وی در اساس به دیوار نگاری و هنر تزئینی پر معنا، همانند هنر مصر باستان بود. ساده کردن طراحی و کاربست رنگ ناب که نقش های وسیع چسبیده به صفحه تصویر را شکل می دهد، جملگی در راستای این هدفند. او رویاها و عواطف درونی اش را به مدد این نقش های دو بعدی و رنگ بندی نمادین، عینیت می بخشید.
ارزش واقعی او در دنیای هنر پس از مرگش شناخته شد. یادواره گوگن در "سالن پاییز" در سال 1903م آغازی برای معرفی دستاورد هنری او بود. دیری نگذشت که جنبش های " فوویسم" و " اکسپرسیونیسم" اصول کارش را دنبال کردند. از سوی دیگر داستان زندگی تلخ و پر ماجرایش همچون زندگینامه ونگوگ، بارها در غالب فیلم و رمان بازسازی شد.
وی در سال 1903م فوت کرد اما آثارش تا سال ها سرلوحه هنرمندان پیشرو قرار داشت.
- خودنگاره چیست:
خودنگاره چهره نگاری نقاش، عکاس یا پیکرهساز از خود است. کشیدن خودنگاره در میان نقاشان از دهههای پس از رنسانس (یا حتی پیش از آن) رواج یافت و در اواخر سده ۱۹ و اوایل سده ۲۰ میلادی به اوج رسید.
واقعگرایی و دریافتگری ربع آخر سده نوزدهم نگاه نقاش را بیشتر متوجه خویش و مسائل اطراف خود کرد. در این دوره نقاشان پی بردند که خود نیز جزئی از واقعیت و هستی موجود هستند و میتوانند موضوع نقاشی خود قرار گیرند. خودنگارههای سده بیستم نوعی خودکاوی و روانشناسی خویشتن محسوب میشوند.
از جمله نقاشانی که خودنگارههای شناختهشدهای از خود بهجای گذاردهاند علاوه بر پل گوگن میتوان به "رامبرانت" و "ون گوگ" اشاره کرد.
پژوهش و گردآوری: پروانه اسکاش