معرفی اثری از مارک شاگال در موزه جهان نما

نام اثر: تردستان هنرمند: مارک شاگال ( 1985-1887) تکنیک اثر: لیتوگرافی(50/50) ابعاد: 56*39 سانتی متر محل نمایش: موزه جهان نما

نام اثر: تردستان

هنرمند: مارک شاگال ( 1985-1887)

تکنیک اثر: لیتوگرافی(50/50)

ابعاد: 56*39 سانتی متر

محل نمایش: موزه جهان نما

 

زاخاروویچ شاگال در هفتم جولای سال 1887 در ویتبسک که بخشی از بلا‌روس فعلی است متولد شد. او در خانواده‌ای با 9 فرزند بزرگ شد که پدرش ماهی‌فروش بود. همین نکته بعدها در بسیاری از آثار این نقاش ظاهر شد. کارشناسان هنری عقیده دارند ماهی‌هایی که از گوشه و کنار تابلوهای شاگال سردرمی‌آورند و حتی بعضی از اوقات در حال پرواز هستند، خاطرات آن دوران را بازتاب می‌دهند و برای خود نقاش، یادآور پدرش هستند. آن طور که از تحلیل نقاشی‌های این هنرمند برمی‌آید، او دوران کودکی خوشی داشت.

او یادگیری نقاشی را از سال 1906 زیر نظر یکی از استادان محلی به نام «یهودا پن» آغاز کرد. یک سال بعد به سمت سن‌پترزبورگ رفت و در آنجا به مدرسه‌ای هنری وارد شد تا به شکل آکادمیک هنر نقاشی را یاد بگیرد. از 1907 تا 1910 در این شهر زندگی کرد و زیر نظر سه استاد نقاشی مختلف به فراگیری تکنیک‌های گوناگون پرداخت. در آن سال‌ها، افراد یهودی فقط با داشتن مجوز می‌توانستند مدت معینی را در این شهر سر کنند. هر چند شاگال به‌دلیل این سخت‌گیری‌ها حتی یک‌بار به زندان افتاد اما سن‌پترزبورگ را تا زمانی که به یک نقاش شناخته شده تبدیل شد، ترک نکرد.

مقصد بعدی این هنرمند، پاریس بود؛ شهری که قلب تپنده هنر در سال‌های اولیه قرن بیستم محسوب می‌شد و تمام جنبش‌های هنری در آنجا شکل می‌گرفت. او در آن شهر با هنرمندانی مانند «آپولینر» و «لگر» همراه بود. شاگال در طول چهار سال اقامت خود در پاریس با سبک‌های مختلف هنری آشنا شد و از هر کدام از آنها بهره‌ای گرفت. در آن سال‌ها جنبش کوبیسم در حال رشد و همه‌گیر شدن بود. شاید مارک شاگال برای افرادی که چندان با نقاشی آشنا نیستند، هنرمند شناخته شده‌ای همچون پیکاسو یا ونگوگ نباشد اما به احتمال زیاد این افراد با دیدن آثار شاگال،  ارتباط بسیار راحت‌تری با نقاشی‌های او برقرار می‌کنند. ارتباطی که برقراری آن با آثار هنرمندانی مانند پیکاسو در بیشتر مواقع بسیار سخت و دشوار است.

دلیل آن هم ساده‌ است؛ شاگال با وجود آن‌که در دوران جنبش‌های هنری پساامپرسیونیستی فعالیت می‌کرد اما به‌طور کامل جذب هیچ‌یک از آنها نشد و سبک کودکانه منحصر به فردی را پیدا کرد که به مشخصه آثارش تبدیل شد. شاگال در نقاشی‌هایش از نمادهای مختلفی استفاده می‌کرد که شاید هر مخاطبی، ارجاعات آنها را متوجه نشود اما به راحتی می‌تواند زبان تصویری ساده شاگال را درک کند و در پیچ‌و‌خم‌های فرمالیستی آثار او سردرگم نشود. شاید به همین دلیل باشد که او را نقاش خیال‌ها و خاطره‌ها می‌دانند. او تا پایان عمر در آثارش تصاویری را ثبت می‌کرد که ریشه در دوران کودکی او، زادگاهش و فرهنگ فولکلور داشتند. هر چند شاگال در بعضی آثار خود تا حدودی به این سبک گرایش پیدا کرد اما هیچ‌وقت به سمت و سویی پیش نرفت که بتوان او را نقاشی کوبیست دانست. در دوره‌های بعدی کارهای خود نیز از نوآوری‌های اکسپرسیونیست‌ها و سوررئالیست‌ها استفاده کرد اما همیشه آثاری خلق کرد که آنها را نمی‌توان در هیچ کدام از این جریان‌های هنری طبقه‌بندی کرد. شاگال در پاریس هم همچنان از رویاهای کودکی و افسانه‌پردازی‌های ذهنی خود که همگی ریشه در زادگاهش داشتند برای خلق آثارش استفاده می‌کرد.

با آغاز جنگ جهانی دوم و اشغال فرانسه به دست نیروهای نازی، شاگال یک‌بار دیگر مجبور به مهاجرت شد و این‌بار بعد از پشت سر گذاشتن مرز کشورهای مختلف از داخل خاک آمریکا سردرآورد. در سال 1944 همسر شاگال بیمار شد و دو سال بعد درگذشت. این اتفاق تأثیر شدیدی بر روحیه او داشت. شاگال و همسرش به شدت به هم وابسته بودند و در بسیاری از تابلوهای این نقاش می‌توان تصویر همسرش را دید که همراه با او یا به تنهایی در گوشه‌ای از تابلو ایستاده است. 

شاگال پس از مرگ همسرش به اروپا بازگشت و از سال 1949 به منطقه‌ای در جنوب فرانسه رفت. او در طول سال‌های بعدی، فعالیت‌های خود را فقط به نقاشی محدود نکرد. این هنرمند همیشه معتقد بود باید با ماده و ابزاری کار کرد که هنرمند را به سمت خودش بکشد. به همین دلیل او محدودیتی در کارش قائل نبود و از مجسمه و نقاشی گرفته تا دیوارنگاره و پنجره‌های شیشه‌ای، دست به آفریدن هر نوع اثری می‌زد که میل به خلق آن داشت.

کلیسایی در انگلستان وجود دارد که مجموعه‌ کاملی از پنجره‌های ساخته شده توسط این هنرمند در آن نصب شده است. در مقر سازمان ملل نیز یکی از این آثار شیشه‌ای او قرار دارد. در نقاشی‌ها و آثار چاپی این هنرمند عناصری دیده می‌شوند که تکرار آنها را می‌توان در بیشتر این آثار دید. هر یک از این عناصر نمادی از یکی از تفکرات این هنرمند نقاش است. برای مثال گاو در نقاشی‌های او به‌عنوان نمادی از «بهترین شکل زندگی» شناخته می‌شود؛ درخت نماد دیگری از زندگی است؛ نوازنده ویولن، یکی دیگر از نمادهایی است که در تعداد زیادی از آثار این هنرمند به چشم می‌خورد. نوازنده ویلن در زادگاه او نقشی محوری داشت و در لحظات حساس زندگی هر فرد (تولد، ازدواج و مرگ) حضور پیدا می‌کرد تا هم پیام‌آور شادی باشد و هم اندوه. ساعت شماطه‌دار یکی دیگر از این نمادهاست که ‌آن را در آثار شاگال هم نماد زمان می‌دانند و هم زندگی متواضعانه. پنجره، نمادی از میل به آزادی و رهایی است که گاهی اوقات شاگال از تصویر کردن یک اسب برای نشان دادن این میل استفاده می‌کرد.

یکی از نکات جالب توجه در آثار این هنرمند، نشان دادن به صلیب کشیدن حضرت عیسی (ع) است که معمولاً در آثار هنرمندان یهودی به چشم نمی‌خورد. گروهی معتقدند شاگال در آثار خود از این تصویر استفاده می‌کرد تا پاسخی به جریان‌های فاشیستی در سال‌های پایانی دهه 1930 در اروپا داده باشد. او به غیر از استفاده از این تصاویر کار تصویرگری برای کتاب مقدس را نیز انجام داده است. شاگال پس از روبه‌رو شدن با دو جنگ جهانی، حضور در دوران شکل‌گیری تأثیرگذارترین جنبش‌های هنری قرن بیستم، سفر به آمریکا و زندگی در پایتخت هنری امروز جهان و خلق هزاران اثر ماندگار در روز 28 مارس سال 1985 و در سن 97 سالگی درگذشت.

 

منابع: مارک شاگال.کلمنت گرینبرگ. ترجمه:خسرو ریگی-هادی محیط.بهار 1346/ دایره المعارف هنر. رویین پاکباز. انتشارات فرهنگ معاصر

 

پژوهش و تنظیم: نوشین کمالی